این بخش رو از دست ندین حتما کامل بخونید حتما
دوست داشتن از زبان دکتر شریعتی
دنیا را بد ساخته اند کسی را که دوست داری تو را دوست نمی دارد ، کسی که تو را دوست دارد تو دوستش نمی داری ، اما کسی که تو دوستش می داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آئین هر کز به هم نمی رسند و این رنج است.
: آن كس را كه دوست دارید آزاد بگذارید
اگر متعلق به تو باشد به پیش تو باز می گردد
و گرنه از اول هم برای تو نبوده است
.معلم شهید دكتر شریعتی
آنکه زیباتر سخن میگوید, کسیست که زیباتر هم می اندیشد و آنکه بهترین تعبیر را برای ادای مفهومی یا احساسی برگزیده است, کسیست که آن مفهوم و احساس را به بهترین گونه اش, تلقی کرده است.دکتر شریعتي
سفر از آسمان ها از روی زمین آغاز نمیشود از درون شهرها و آبادیها از درون خانه ها وبستر ها آغاز نمیشود از زبر خاک،از عمق زمین باید به آسمان پرواز کرد آن آسمان این سقف کوتاه در زرورق گرفته کودن که بر سر ما سنگینی میکند،نیست ((دکتر شریعتی))
آدمهای بزرگ، کسانیکه خود بسیارند، نیازی به هموطن ندارند.
کسانیکه خود آزادند از زندان به ستوه نمیآیند.
آدمهای حقیرند که به ازدحام محتاجند.
دکتر علی شریعتی
وقتی كبوتری شروع به معاشرت با كلاغها می كند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن كسی كه لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است ( دكتر علی شریعتی)
اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از كویر است ( دكتر علی شریعتی )
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم
(دكتر علی شریعتی)
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری (دكتر علی شریعتی)
عشق نمی پرسه تو کی هستی؟ عشق فقط میگه: تو ماله منی. عشق نمی پرسه اهل کجایی؟ فقط میگه: توی قلب من زندگی می کنی . عشق نمی پرسه چه کار می کنی؟ فقط میگه: باعث می شی قلب من به ضربان بیفته . عشق نمی پرسه چرا دور هستی؟ فقط میگه: همیشه با منی . عشق نمی پرسه دوستم داری؟ فقط میگه: دوستت دارم ( دکتر شریعتی)
امید، درمانی است كه شفا نمی دهد، ولی كمك می كند تا درد را تحمل كنیم( دکتر شریعتی)
آنگاه که تقدیر واقع نگردیده و از تدبیر هم کاری ساخته نیست، خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه اندام ها و نیروهای روح و با قدرتی که در صمیمیت هست، تجلی کند، اگر همه هستیمان را یک خواهش کنیم، یک خواهش مطلق شویم، اگر با هجوم ها و حمله های صادقانه سرشار از یقین و امیدواریمان بخواهیم، پاسخ خویش را خواهیم گرفت. ( دکتر شریعتی)
آنان كه نسیم گذشت از كوچه باغ دلشان عبور كند از قبیله ء بهارند . دكتر علی شریعتی
دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف در محبت است
سکوت عجب فریاد رسایی است آنجا که حنجره ای برای فریاد نمی ماند. دكتر علی شریعتی
انتظار بزرگ ترین عامل آماده باش و آمادگی هست.
خدا تنها به معنی آفریننده ی هستی نیست، بلکه معنی هستی نیز هست.
ایمان چه قدر لغت قشنگ است! آن چیزی است که به روح آواره و متشتت و پریشان و تجزیه شده ، تکیه گاه می بخشد.
قرآن طبیعتی است ساخته شده از کلمات، چنان که طبیعت ، قرآنی است ساخته شده از عناصر.
ایمان بی عشق، اسارت در دیگران است و عشق بی ایمان، اسارت در خود
هر نعبدی در انتظار نیایشگر تنهای خویش است.
نیایش ، معراج به سوی ابدیت، پرواز به قله ی مطلق و صعود به ماورای آن چه هست!
انسان موجودی است که باید دوست بدارد و بپرستد.
راه تقرب خدا در اسلام ، تعقل است نه تعبد.
بزرگ ترین رنج این است که آدم باشد، بدون این که بداند برای چه هست؟شیطان یکه از ابعاد خود ماست ؛ چنان که روح خدا یکی از ابعاد دیگر خود ماست.
تقوا تنها سلاح مجاهد است و تهمت ، تنها سلاح منافق
فرد در موقعی ساخته می شود که کوشش می کند تا دیگران را بسازد.
هجرت تنها عامل تکوین یک نمدن در طول تاریخ بوده است.
آن که معترض نیست ، منتظر نیست. و منتظر ، معترض نیست.
مذهب سنتی ، تجلی روح دسته جمعی یک جامعه است.
عشق - دوست داشتن
.دوست داشتن از عشق برتر است ...
.عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی
.اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلال
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سرزند بی ارزش است
و دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد
عشق در غالب دلها در شکلها و رنگهای تقریبا مشابهی متجلی می شود
و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی است
اما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش دارد و از روح رنگ می گیرد و چون روح ها، برخلاف
غریزه ها، هر کدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ویژه خویش دارد، می توان گفت
.که به شماره هر روحی، دوست داشتنی هست
عشق جوششی یک جانبه است. به معشوق نمی اندیشد که کیست؟ یک « خود جوشی ذاتی » است
و از این رو همیشه اشتباه می کند و در انتخاب به سختی می لغزد و یا همواره یکجانبه می ماند
و گاه، میان دو بیگانه ناهمانند، عشقی جرقه می زند و چون در تاریکی است
و یکدیگر را نمی بینند، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو روشنایی آن، چهره یکدیگر را
می توانند دید و در اینجا است که گاه، پس از جرقه زدن عشق، عاشق و معشوق که
در چهره هم می نگرند، احساس می کنند که هم را نمی شناسند و بیگانگی و
.ناآشنایی پس از عشق - که درد کوچکی نیست - فراوان است
اما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور سبز می شود و رشد می کند
و از این رو است که همواره پس از آشنایی پدید می آید، و در حقیقت، در
آغاز، دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می خوانند. و پس
از « آشنا شدن » است که « خودمانی » می شوند - دو روح، نه دو نفر، که ممکن است
دو نفر با هم در عین رودربایستی ها احساس خودمانی کنند و این حالت بقدری
ظریف و فرّار است که بسادگی از زیر دست احساس و فهم می گریزد - و سپس، طعم
خویشاوندی و بوی خویشاوندی و گرمای خویشاوندی از سخن و رفتار و
آهنگ کلام یکدیگر احساس می شود و از این منزل است که ناگهان، خودبخود، دو همسفر
بچشم می بینند که به پهندشت بیکرانه مهربانی رسیده اند و آسمان صاف و بی لک
دوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افقهای روشن و
پاک صمیمی « ایمان » در برابرشان باز می شود و نسیمی گرم و لطیف - همچون روح
یک معبد متروک که در محراب پنهانی آن، خیال راهبی بزرگ نقش بر زمین شده
و زمزمه دردآلود نیایش مناره تنها و غریب آنرا به لرزه می آورد - هر لحظه
پیام الهام های تازه آسمانهای دیگر و سرزمینهای دیگر و عطر گلهای مرموز و جانبخش
بوستانهای دیگر را به همراه دارد و خود را، به مهر و عشوه ای بازیگر و شیرین
و شوخ، هر لحظه، بر سر و روی این دو می زند
عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی « فهمیدن » و « اندیشیدن » نیست
اما دوست داشتن، در اوج معراجش از سرحد عقل فراتر می رود و فهمیدن و اندیشیدن
را نیز از زمین می کند و با خود به قله بلند اشراق می برد
عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند و دوست داشتن زیبایی های
دلخواه را در « دوست » می بیند و می یابد
عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق
عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن
عشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهد
عشق خشن است و شدید و در عین حال ناپایدار و نامطمئن و
دوست داشتن لطیف است و نرم در عین حال پایدار و سرشار اطمینان
عشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر
از عشق هر چه بیشتر می نوشیم، سیراب تر می شویم
و از دوست داشتن هر چه بیشتر، تشنه تر
عشق هر چه دیرتر می پاید کهنه تر می شود و دوست داشتن نوتر
عشق نیرویی است در عاشق، که او را به معشوق می کشاند
و دوست داشتن جاذبه ای است در دوست که دوست را به دوست می برد
عشق، تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست
عشق یک اغفال بزرگ و نیرومند است تا انسان به زندگی مشغول گردد
و به روزمرگی - که طبیعت سخت آن را دوست میدارد - سرگرم شود
و دوست داشتن زاده وحشت از غربت است و خودآگاهی ترس آور آدمی دراین بیگانه بازار زشت و بیهوده
عشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستن
عشق غذا خوردن یک حریص گرسنه است
و
دوست داشتن « همزبانی در سرزمین بیگانه یافتن » است
از کتاب کویر
دکتر علی شریعتی
ای که همه هستی از توست تو خود برای که هستی؟ معلم شهید دكتر شریعتی
چه زشت و سردو بی شور است زندگی کردن برای خویش . بودن برای خود!بودنی که سخت تر از کویر است! و چه سخت است معلم شهید دكتر شریعتی
زندگی بار سنگینی می شود بر دوش کسانیکه نمی دانند آن را کجا برند؟ معلم شهید دكتر شریعتی
خداوندا اگر روزی بشر گردی ز حال ما خبر گردی پشیمان می شوی از قصه خلقت از این بودن از این بدعت
خداوندا نمی دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه زجری می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است ( دکتر شریعتی )
تاریخ ارسال پست: چهار شنبه 2 مرداد 1392 ساعت: 19:58